من و یاد خدا دگر همه هیچبندگی و فنا دگر همه هیچشمع بیگانه پرتوی ندهدمن و آن آشنا دگر همه هیچ
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشودداغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود..
تو را به جاي همه کساني که نشناخته ام دوست مي دارمتو را به خاطر عطر نان گرمبراي برفي که آب مي شود دوست مي دارمتو را براي دوست داشتن دوست مي دارمتو را به جاي همه کساني که دوست نداشته ام دوست مي دارمتو را به خاطر دوست داشتن دوست مي دارم
من نویسنده داستان زندگی خودمم. داستانی که یه روزی کل دنیا میخوننش.
اولین روز دبستان بازگرد " کودکی ها ، شاد و خندان بازگردباز گرد ای خاطرات کودکی" بر سوار اسب های چوبکی.توی شرایط کرونا مدرسه رفتن بچه ها خیلی سخته هم برای خوده بچه ها و معلم ها و هم والدینبرای همه ی بچه ها، خانوادشون و کادر مدرسه آرزوی سلامتی میکنیم
به خاطر تو هم شده همیشه آبی می مانمبه خاطر تو هم شده تمام روزهای بعد از این مهربانتر خواهم شددلم می خواهد زودتر دستهایت را بگیرمزودتر روی دستهایم تکانت دهم بخوابیزودتر برایت با زبان کودکانه قصه بگویمبهانه بگیری و من کلافه شومبریزیبپاشیو من حرص هایم را سر بیخیالی خالی کنم
هر آدمی یه اسم توی زندگیش هست که وقتی میشنوه میره توی دنیای دیگه...
چشمم به چشم مردمان شهر شک داردلعنت به هر کس با تو حرف مشترک دارد.از "وان یکاد و چهار قُل تا آیه الکرسی"تنها خدا در حفظ تو قصد کمک دارد.پای تو وقتی در میان باشد تمام من...با عالم و آدم نبردی تک به تک دارد
لبخند بزنبه شقایقهابه نیلوفرِ آبیو نرگسها و قاصدک زیبالبخند بزنبه همه گلهای زیبای عالمکه از زمینی سخت میرویندو جهانت را، زیبا می سازند.لبخند بزن …